براهنگ (دیارعشق)

براهنگ (دیارعشق)

اﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭﻋﺼﺮﻣﻌﺮﺍﺝ ﭘﻮﻻﺩﻭﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻓﻠﺰﺍﺕ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﮔﻮﻥ ﻋﺼﺮﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﻄﺢ ﺳﯿﻤﺎﻧﯽ ﻗﺮﻥ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺘﺖ ﺭﺍﮔﻢ ﻧﮑﻨﯽ (ﻋﻠﯽ ﺯﺍﺭﻋﯽ)
براهنگ (دیارعشق)

براهنگ (دیارعشق)

اﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭﻋﺼﺮﻣﻌﺮﺍﺝ ﭘﻮﻻﺩﻭﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻓﻠﺰﺍﺕ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﮔﻮﻥ ﻋﺼﺮﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﻄﺢ ﺳﯿﻤﺎﻧﯽ ﻗﺮﻥ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺘﺖ ﺭﺍﮔﻢ ﻧﮑﻨﯽ (ﻋﻠﯽ ﺯﺍﺭﻋﯽ)

روستای براهنگ

دیارعشق براهنگ


نام روستا:براهنگ

تلفظ:
BARAHANG/baraheng
موقعیت جغرافیایی:در مختصات طول جغرافیایی ´31°57 و عرض جغرافیایی ´28°26 و ارتفاع متوسط 640 متر قرار گرفته است.
موقعیت طبیعی:پایکوهی. کوه امیر(کوه براهنگ)با ارتفاع 1298 متر در مجاورت شمال شرق و کوه بندر با ارتفاع 1289 متر در 1 کیلومتری شمال غرب آبادی واقع گردیده است.
وجه تسمیه:به خاطر وجود کوه براهنگ در قسمت شرق و شمال شرق این آبادی به این نام، نام گذاری شده است.
محصولات عمده کشاورزی:خرما-مرکبات (لیموترش)-پیاز - باقلا- سیر - عدس- گوجه

صنایع دستی:حصیر بافی - خوس بافی-زری بافی


مشکلات اساسی روستا:                                                                                                                                                                       

1-عدم وجود اپراتورتلفن همراه وتلفن ثابت                                                                                                                             

2-عدم وجود جاده آسفالت و وجود جاده های سنگلاخی و باتلاقی                         

    













الف- اطلاعات تفصیلی آماری سال 85 : (قبل از تبدیل به شهرستان)

جمعیت

تعداد خانوار

بعد خانوار

تعداد مرد

تعداد زن

228

50

4.56

109

119

مردان

شش سال و بیشتر

ده سال و بیشتر

0 تا 14 سال

15- 29 سال

30 تا 64 سال

65 سال و بیشتر

86

69

52

23

28

6

زنان

شش سال و بیشتر

ده سال و بیشتر

0 تا 14 سال

15- 29 سال

30 تا 64 سال

65 سال و بیشتر

101

87

46

40

30

3

سطح سواد

مرد با سواد

زن با سواد

مرد محصل

زن محصل

درصد مرد باسواد

درصد زن با سواد

68

66

29

23

62.39

55.46

اشتغال و ازدواج

مرد شاغل

مرد بیکار

درصد شاغلین (مرد)

دارای همسر

بی همسر (فوت و طلاق)

ازدواج نکرده

19

24

33.33

89

7

60

زیرساختها

دبستان

راهنمایی پسرانه

راهنمایی دخترانه

راهنمایی مختلط

دبیرستان پسرانه

دبیرستان دخترانه

دارد

ندارد

ندارد

ندارد

ندارد

ندارد

کتابخانه

مکان ورزشی

مسجد

امامزاده

شورای اسلامی

شرکت تعاونی

ندارد

ندارد

دارد

ندارد

دارد

ندارد

صندوق پست

دفتر پست

دفتر مخابرات

وسیله نقلیه عمومی

برق

آب لوله کشی

ندارد

ندارد

ندارد

ندارد

دارد

دارد

تصفیه آب

نوع راه

حمام

مرکز بهداشتی

داروخانه

خانه بهداشت

ندارد

خاکی

ندارد

ندارد

ندارد

ندارد

پزشک

دندانپزشک

بهیار یا ماما

بهداشتیار

بهورز

دامپزشک

ندارد

ندارد

ندارد

ندارد

ندارد

ندارد

بقالی

نانوایی

قهوه خانه

بانک

تعمیرگاه ماشین های کشاورزی

دارد

ندارد

ندارد

ندارد

ندارد

 

ب- اطلاعات روستا بر اساس سرشماری سال 90 : (بعد از تبدیل به شهرستان)

بخش جدید

دهستان جدید

جمعیت

تعداد خانوار

بعد خانوار

مرکزی

جکدان

222

61

3.64

 

ج- مقایسه شاخص های جمعیتی در دو سرشماری 85 و 90

جمعیت 85

جمعیت 90

تغییر جمعیت

درصد تغییرات

بعد خانوار 85

بعد خانوار 90

تغییرات بعد خانوار

228

222

6-

2.63-

4.56

3.64

0.92-

 

                                                                                                                                                                                                  

طبقات اجتماعی در بشاگرد

بر اساس تحقیقات جامعی که در کتاب پژوهشی در زمینه بشاگرد به عمل آمده طبقات اجتماعی بشاگرد به شرح زیر معرفی شده اند:

الف:ذات های برتر

1-خان:خان  در صدر همه طبقات و جماعات قرار داشته است ،او مالک عمده ی زمین و آب ونخل ودام به شمار می آمده است.

2-رییس(رؤسا):این طبقه بلافاصله پس از خان قرار داشته اند و حتی میتوان آن ها را هم سنگ و هم طراز خان به حساب آورد.

3-بلوچکاره(آزاد):این طبقه هم جزو ذات های برتر  به شمار می آمدند و طبقه پایین یعنی غلامان زیر نظر آنها اداره میشدند.

شغل عمده این طبقه کشاورزی بوده که برعهده غلامان گذاشته شده است.

این طبقه دارای پاره یی رده بندیها بودند که از جمله آنها "متولی" و "ملا"ها را میتوان نام برد :

-متولی:کار نظارت بر مراسمی که در زیارتگاه ها و مکان های مقدس انجام میشود بر عهده متولی بوده است  و تمام درآمد زیارتگاه و مکان های مقدس به آنها و خانواده ایشان میرسید،شغل متولی گری موروثی بوده است.

-ملا ها:در منطقه ی بشاگرد تمام مراسم مذهبی  از جمله قربانی کردن،کفن و دفن ،عروسی(عقد)،شفای بیمار و امثال آنهازیر نظر یک نفر به نام ملا انجام میشد.ملا ها از نفوذ قابل توجهی برخورداربودند.


ب:ذات های میانه

1-سپاهی(لشکری): این طبقه جزو لشکریان خان بودند و احکام و فرامین او را اجرا میکردند و دارای زمین ونخل بودند و همسان  گروه آزاد و  ذات های برتر به شمار می آمدند.

2-استادکاران:کار این طبقه مورد نیاز همه ی طبقات جامعه است ،آهنگری ،زرگری،نقره کاری،نجاری،و بنایی ازجمله کارهای این طبقه است،افراد این طبقه از هر تخصصی در منطقه ایی معین از بشاگرد به سر میبرند مثلا آهنگر در شهر شیب، زرگر در سردشت ،نجار در خومن و بناها که در انگهران به سر میبرند.این طبقه خود را جزو بلوچکاره میدانند  و اگر چه طبقه آزاد هستند اما طبقه های آزاد ازجمله بلوچکاره به آنها زن نمیدهند وذات آنها را فروتر میدانند.عده ایی از آنها چوپانی هم میکنند.


ج:ذات های فروتر

-غلامان(غلام،نوکر،عبدون،بنده،تیه...)

غلامان طبقه غیر آزاد بشاگرد بودند و جمعیت عمده ایی دارند و احتمالا به صورت های زیرشکل گرفته اند:

-سلطه اقوام مهاجر بر اقوام بومی

-حمله به  مناطق و قبایل همجوار و کاروانهای تجاری وگرفتن اسیر از آنها که به عنوان برده مورد بهره کشی قرار داده اند.

-خرید و فروش برده

-نسل هایی که از بردگان بجا مانده اند

به بنده ی مرد که از نسل بردگان بوده غلام و به بنده ی زن مولد (molad) گویند.

در میان این طبقه از مردم بشاگرد قشر هایی وجود دارند که بنا به شرایطی نوعی آزادی به دست آورده اند و در رده بالاتر از آنان ،اما جز ذات آنها قرار دارند این قشرها عبارتند از:

1-نقیب(نکیب-باشنده)

این طبقه در سلسله مراتب انگهران حکم پیام رسان را داشته اند.ازدواج این طبقه با افراد همین طبقه صورت میگیرد .محل زندگی این قشر عمدتا سردشت بشاگرد است.

2-درزاده

درزاده ها در حقیقت جزو طبقه غلامان به حساب می آیندجایگاه آنان پایین تر از نقیب و بالاتر از غلام است.درزاده ها از غلامان زن میگیرند ولی به آنها زن نمیدهند.

3-پهلوانان

این گروه برای سرگرمی به مجالس جشن و عروسی دعوت میشوند.پهلوانان خود دارای مراتبی هستند که عبارتند از:آرایشگران،نوازندگان و لوطی ها که در عروسی ها مردم را با آلات موسیقی که دارند سرگرم میسازند و بر حسب مورد دستمزد میگیرند.


د:خارج از ذات

خارج از طبقاتیکه ذکر آنها رفت،گروه های دیگری نیز وجود دارند که ظاهرا دارای درجه م مرتبه ایی نیستند و عبارتند از:

1-عشایر

2-چاوشها(درویش ها):که به ذکر اوصاف حضرت علی (ع)میپردازند و بعضی از آنها دارای کشکول و تبرزینی هستند،کار این گروه بیشتر جمع آوری هیزم از کوه ها ودشت ها بود.

3-سید ها: که در منطقه از احترام ویژه ایی برخوردارند.

4-حراجی:این عده از نقاط دیگر به بشاگرد آمده اند و در واقع حکم پیله ور دارند.

5-بنگلادشی:این گروه پارچه فروشانی هستند که منسوجات مورد نیاز مردم را از پاکستان وارد میکنند.

افغانی ها:کار این گروه عمدتا حفر چاه و بنایی است وبا وسایل اولیه ، چاه های نسبتا عمیقی حفر میکنند.


منبع:کتاب جاسک در گذر زمان اثر احمد سایبانی

بشاگرد و لردکرزن

لردکرزن سیاستمدار وخاورشناس و وزیرامورخارجه انگلیس که از سال 1900تا1905میلادی نایب السلطنه انگلیس در هندوستان بوده،در کتاب ایران و قضیه ی ایران درباره بشاگردمیگوید:

در جنوب شرق بمپور و شمال جاسک ناحیه بشاگرد واقع است که اطلاع کافی راجع به آنها در دست نیست . شهر عمده آن انگوران است .این ناحیه خیلی عقب افتاده و نامساعدشامل تپه های سخت و ناهموار و گاهی صخره هایی با آبشار است. در اخبار بازگشت اسکندر از هند آمده است که این فاتح در جنوب مکران آنجا که از دریا فاصله گرفت به ناحیه بشاگرد وارد شد و خرابیهای زیادی از خود به جای گذاشت.


جاسک در گذر زمان اثر احمد سایبانی

سابقه تاریخی بشاگرد

در زمان حکومت سلسله اشکانی و ساسانی بشاگرد جزو منطقه گدروزیا (Gedrosines) و مکران بوده و در تحقیقات لسترنج در کتاب سرزمین خلافت های شرقی جزو مرزهای کرمان نشان داده شده است. در ابتدای قرن حاضر بشاگرد جزو بلوچستان به حساب آمده اما هنری فیلد مردم شناس مشهور ،بشاکرد را جزو ایالت کرمان دانسته و میگوید:ایالت کرمان به چند ناحیه تقسیم شده بود که مهمترین آن عبارت بود از:جیرفت،رودبار و بشاجرد.البته در حال حاضر بشاگرد در استان هرمزگان قرار دارد.


جاسک در گذر زمان اثر احمد سایبانی

علت نام گذاری بشاگرد

در کتب تاریخی بشاگرد را به صورت بشکارد،باشکرد،باشجرد،بشگرد و بشاگرد نوشته اند اما این که وجه تسمیه ی آن چیست به درستی معلوم نیست.در لهجه ی محلی معمولا آن را بشکرد و مردم آن را بشکردی مینامند.

در لغت نامه ی دهخدا در تعریف بشاگرد آمده است : بشاگرد از "بش "به معنی یال و گردن اسب است،"بش "با ریشه هندی در پهلوی "وش "و در اوستا "ویش "به معنی زهر به کار رفته است.در برهان قاطع "بش"(به ضم اول)کاکل آدمی و موی گردن و یال اسب است وزراعتی را گویند که با آب باران حاصل شود.

در بشاگرد نیز هر چند زمین مسطح رزاعتی بسیار ناچیز است اما بعید نیست که یک وجه تسمیه آن به بش (زراعت دیم) و بشکار(کسی که زراعت دیم دارد) ارتباط دارد.

در زبان بعضی از مناطق بشاگرد "بش" به معنی باران های تابستانه نیز به کار میرود و کرت و کرد به معنی منطقه کاربرد دارد.

از آنجایی که بشاگرد تابستان ها ی پربارانی داشته و دارد به احتمال زیاد بشاگرد به معنی شهر یا منطقه باران های تابستانی باشد.

با دخل و تصرف از کتاب جاسک در گذر زمان اثر احمد سایبانی